سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ما را حقى است اگر دادند بستانیم و گرنه ترک شتران سوار شویم و برانیم هر چند شبروى به درازا کشد . [ و این از سخنان لطیف و فصیح است و معنى آن این است که اگر حق ما را ندادند ما خوار خواهیم بود چنانکه ردیف شتر سوار بر سرین شتر نشیند ، چون بنده و اسیر و مانند آن . ] [نهج البلاغه]
سرچشمه

به نام او که نعمتهایش بیشمار است...

 

آیه 12 سوره مبارکه فاطر

"و ما یستوی البحران هذا عذب فرات سائغ شرابه و هذا ملح اجاج و من کل تاکلون لحما طریا و تستخرجون حلیة تلبسونها و تری الفلک فیه مواخر لتبتغوا من فضله و لعلکم تشکرون"

"این دو دریا یکسان نیستند: این دریائی که آبش گوارا و شیرین و نوشیدنش خوشگوار است، و این یکی که شور و تلخ و گلوگیر است، (اما) از هر دو گوشت تازه می خورید، و وسائل زینتی استخراج کرده می‏پوشید، و کشتی‏ها را در آن می‏بینی که آنها را می‏شکافند (و به هر طرف پیش می‏روند) تا از فضل خداوند بهره گیرید و شاید شکر (نعمتهای او را) بجا آورید. "

و ما یستوی البحران هذا عذب فرات سائغ شرابه و هذا ملح اجاج... با آنکه هر دو روز نخست به صورت قطرات باران شیرین و گوارا از آسمان بر زمین نازل شده‏اند، و هر دو از یک ریشه مشتقند، اما در دو چهره کاملا مختلف با فوائد متفاوت ظاهر گشته‏اند.

 بعضی گفته‏اند: کلمه عذب به معنای آب پاکیزه است، و کلمه فرات به معنای آبی است که سوز عطش را می‏شکند، و یا آبی است که خنک باشد. و کلمه سائغ آن آبی را گویند که از گوارایی، با سهولت به حلق فرو رود. و کلمه اجاج به معنای آبی است که به خاطر شوری و یا تلخی، حلق را می‏سوزاند.

و من کل تاکلون لحما طریا و تستخرجون حلیة تلبسونها - لحم طری به معنای گوشت تازه و لطیف است، و منظور از آن، گوشت ماهی، و یا هم آن و هم گوشت مرغابی دریایی است، و مراد از حلیة که از دریا استخراج می‏کنند، لؤلؤ، مرجان و انواع صدف‏ها است، همچنان که در جای دیگر فرموده: یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان.

در این آیه شریفه مؤمن و کافر را به دریای شیرین و شور مثل می‏زند، و یکسان نبودن آن دو را در کمال فطری بیان می‏کند، هر چند که در بسیاری از خواص انسانی و آثار آن مثل همند، ولی مؤمن به همان فطرت اولی و اصلی خودش باقی است، و در نتیجه به سعادت حیات آخرت، و دایمی خود می‏رسد، ولی کافر از آن فطرت اصلی منحرف شده، و وضعی به خود گرفته که فطرت انسانی، آن را پاک و خوشایند نمی‏داند، و به زودی صاحبش به کیفر اعمالش معذب می‏شود.

پس مثل این دو قسم انسان مثل دو دریای شور و شیرین است، که یکی بر فطرت آب اصلی‏اش، که همان گوارایی باشد باقی است، و دیگری (به خاطر اختلاط با املاح) شور شده است، هر چند که در بعضی از آثار نافع شریکند، چون مردم از هر دوی آنها ماهی می‏گیرند، و یا مرغابی شکار می‏کنند، و یا زیور مروارید استخراج می‏نمایند، و یا صدف و مرجان می‏گیرند.

پس ظاهر آیه این است که: زیور استخراج شده از دریا، مشترک بین دریای شور و شیرین است.

ولی جمعی از مفسرین به این ظاهر اشکال کرده‏اند، که لؤلؤ و مرجان تنها از دریای شور استخراج می‏شود، و دریای شیرین نه لؤلؤ دارد و نه مرجان.

و بعضی دیگر پاسخ‏هایی از این اشکال داده‏اند، از آن جمله گفته‏اند: آیه شریفه در مقام بیان مطلق فواید مشترک بین دو نوع دریا است، و این منافات ندارد که بعضی از دریاها اختصاص به بعضی از فواید داشته باشد، گویا فرموده: شما از هر یک انتفاعی می‏برید، و استفاده‏ای می‏کنید، مثلا گوشت تازه از آنها می‏گیرید، و زیور آلات از آنها استخراج می‏نمایید، و کشتی‏ها را می‏بینید که در آنها حرکت می‏کنند، و این منافات ندارد با اینکه زیور تنها از دریای شور استخراج بشود.

یکی دیگر از پاسخ‏ها این است که: آیه شریفه کافر و مؤمن را به آب تلخ و شیرین تشبیه کرده، و آنگاه آب تلخ و شور را بر کافر ترجیح داده، که آب تلخ و شور ماهی و زیور دارد، ولی کافر هیچ فایده‏ای در وجودش نیست.

این آیه شریفه همان را بیان می‏کند که آیه" ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجارة او اشد قسوة،" و ذیلش که می‏فرماید:" و ان من الحجارة لما یتفجر منه الانهار و ان منها لما یشقق فیخرج منه الماء و ان منها لما یهبط من خشیة الله" در صدد بیان آن است.

پاسخ دیگری که داده‏اند این است که: جمله و تستخرجون حلیة تلبسونها تتمه تمثیل است و می‏خواهد بفرماید هر چند این دو دریا که در بعضی منافع مثل همند، ولی در آنچه که مقصود بالذات است، با هم تفاوت دارند، چون یکی از آن دو، با چیزی آمیخته شده که آن صفای فطری و خلقی خود را از دست داده.

مؤمن و کافر هم این چنین هستند، هر چند احیانا در پاره‏ای مکارم اخلاقی مثل همند، مثلا هر دو دارای شجاعت و سخاوت می‏شوند، ولی در آنچه که مقصود اصلی از خلقت آن دو است، اختلاف دارند، مؤمن بر آن صفای اصلی و فطری خود باقی است، ولی کافر آن صفا را از دست داده.

بعضی دیگر پاسخ داده‏اند به اینکه: اصلا چه کسی گفته که لؤلؤ و مرجان در آب شیرین تولید نمی‏شود، و صرف اینکه ما آن را ندیده‏ایم دلیل بر عدم آن نمی‏شود.

پس اشکال به اینکه حلیه مختص به آب شور است، از اصل ممنوع است.

بعضی دیگر گفته‏اند: اصل ادعا که آیه شریفه و ما یستوی البحران... تمثیل برای مؤمن و کافر است صحیح نیست، بلکه این آیه در سیاق برشمردن نعمتها به منظور اثبات ربوبیت خدا است، مانند آیه‏ای که جلوتر می‏فرمود: الله الذی ارسل الریاح...، و نیز می‏فرمود: یولج اللیل فی النهار....

پس آیه شریفه در این مقام است که نعمتهای دریاهای مختلف، و شور و شیرین را، و منافع مشترک و مختص آنها را بیان کند، و کاری به مؤمن و کافر ندارد، تا آن اشکال پیش بیاید.

مؤید این وجه این است که: نظیر همین آیه در سوره نحل در سیاق آیاتی آمده که نعمتهای خدا را می‏شمارد، در آنجا می‏فرماید: و هو الذی سخر البحر لتاکلوا منه لحما طریا و تستخرجوا منه حلیة تلبسونها و تری الفلک مواخر فیه و لتبتغوا من فضله و لعلکم تشکرون.

لیکن حق مطلب این است که: اشکال از اصل بی مورد است، و دو دریا در داشتن حلیه مشترکند، همچنان که کتابهایی که در این گونه مسائل بحث می‏کنند، وجود حلیه در هر دو نوع دریا را مسلم دانسته‏اند.

 

آیات دیگری هم در قرآن کریم اشاره به دو دریای مختلف در کنار هم دارند ... در باب این دو دریا و خصوصیات آنها سخن بسیار است...

 

 ولی آیه ای بسیار زیبا از سوره مبارکه الرحمن اشاره به دو دریای مختلف دارد که ترجمه آیات این است:

"دو دریای مختلف را در کنار هم قرار داد، در حالی که با هم تماس دارند. اما در میان آن دو برزخی است که یکی بر دیگری غلبه نمی‏کند! پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‏کنید؟ از آن دو لؤلؤ و مرجان خارج می‏شود. پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‏کنید؟"

 در حدیثی از امام صادق (علیه‏السلام‏) نقل شده است که در تفسیر آیه مرج البحرین یلتقیان... فرمود: علی و فاطمه (علیهماالسلام‏) بحران عمیقان، لا یبغی احدهما علی صاحبه، یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان، قال: الحسن و الحسین (علیهماالسلام‏): علی و فاطمه دو دریای عمیقند که هیچیک بر دیگری تجاوز نمی‏کند، و از این دو دریا لؤلؤ و مرجان یعنی حسن و حسین خارج شده‏اند.

دو دریای مختلف، پر از رحمت که یکی بر دیگری غلبه نمی کند و هر دو نورند و نور...و از آن دو لؤلؤ و مرجان خارج می‏شود...

خداوندا سپاس ، سپاس و سپاس به نعمتهایی که بر ما ارزانی کردی

چگونه بندگان ناسپاسی باشیم که انکار کنیم نعمتهایی که گل وجود ما را به محبت آنها سرشتی ؟؟؟؟؟

 

 



مرزلن ::: دوشنبه 84/11/3::: ساعت 10:8 صبح


لیست کل یادداشت های این وبلاگ